چه سکــــــوت ســـنگینی دارد غم هایت
که دیوارها هم می خوان حرف بزنند ولی نمی توانند
ولی این تویی که سکـــــوت ســـنگینی غم هایت را
به دیوار نقش میزنی وبا او حرف میزنی
هر آهی جگرسوزی که از دل میکشی
میشه یه بغض ســنگین روی دیوار
ولی دیوار دیگر نتوانست این بغض سنگینِ غم هایت راتحمل کند
واین بار نوبت اوست که سکـــــوتش را بشکند
وفرو ریزد از این سکــــــوت بی پایانش
و دیگر نخواهی توانست قصه هایت را به روی او نقش بزنی
چون دیوار مرد از آه جگر سوز تو...............
+تاریخ دوشنبه هفتم مرداد ۱۳۹۲ساعت 17:28 نویسنده M.K | 2c0mment
آرزو های دود شده رفته دیگه بر نمیگرده
گم شده در رویا خاکستر شده
آرزوی های نابود گشته در برهوت زمونه
از خود گذشته, مانده زیر تابوت روزگار
آرزوهای بت شده در سینه
له شده, مانده در خواب غفلت دل
آرزوهای محال, شده صدای هق هق گریه
حال من چه بگویم از این همه آرزوهای که خام بود بست
خودت ماندی در این آرزوهای, عالم هستی که شاید باشی و نباشی
+تاریخ چهارشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۲ساعت 15:30 نویسنده M.K | 74c0mment
راستی زندگی را دوست داری؟ این چه سوالی که می پرسی معلوم که دوستش دارم
چرا دوستش داری؟
به خاطر اونِ که دوست دارم
اگه اون رفت چی؟
نه اون نمیره چون ما با هم هستیم
حالا شاید؟
می خندد این امکان ندارد
آخه چرا؟
چون آخه ما دنیای همیم
مگه می شود؟
آره چرانشود؟ما سرآغاز وپایان همیم
یه سوال دیگه بپرسم؟
بپرس فقط سخت نباشد
اگه یه روز این اتفاق بیافته چه می کنی؟
فکر می کند ومی گوید:
مانند پرنده ی میشم که درآسمان منتظر شکارست.
+تاریخ دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 22:35 نویسنده M.K | 28c0mment
تو آرزوهام بودیتوشراب ناب بودی
تومعبودم بودی
توخودقصه شاه پریون بودی
چی شد چی شد؟؟؟
تو هستیم ام بودی
توقشنگ ترین لحظه بودی
تو فانوس رویام بودی
توصبورم بودی
چی شد چی شد؟؟؟
تو وجودم بودی
توخاطراتم بودی
تونوازشگرم بودی
توعاشقم بودی
چی شد چی شد؟؟؟
چی شد که هیچ شدی پوچ شدی
رفتی و در نگاه سرد بی روحتیخ زدم
آب شدم از شرم نگاهم
درآینه دیدم موی سپیده ام را
به توخواهم گفت که توهیچ بودی
من بودم که درآینه دلم تو را دیدم
اشک و لبخند ...
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید
برچسب : آیینه دل, نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 18:28