طوفان بزرگ افسانهای در ادیان ابراهیمی است. در کتابهای مقدس این ادیان گفته میشود که این طوفانی از سوی خداوند برای نابودی تمدن فرستاده شد. داستان طوفان، در تورات و قرآن به نوح نسبت داده شده است؛ به همین دلیل یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن با نام طوفان نوح یاد میکنند. این داستان، یک داستان رایج در بین ملتهای گوناگون است (عربها، عبریها، آشوریان و ... ). نظیر این داستان در اوستا، کتابهای هندو، متون قدیم یونانی، و حماسه گیلگمش آمده است. «قهرمان فرهنگی» در بیشتر اسطورههای طوفان وجود دارد که «نشان دهنده اشتیاق انسان به زندگی» هستند.
قدیمی ترین نوشتهای که تاکنون دربارهٔ داستان طوفان به دست آمده، سنگ نوشتههایی است که از سومریان و بابلیان باستان یافت شده است. این سنگ نوشتهها در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح نوشته شدهاند، به همین دلیل سومریان و بابلیان پیشتر از دیگر ملتها، داستان طوفان را نگاشتهاند. قهرمان طوفان در سنگ نبشتههای سومری، به نام زیوسودرا است.
رویدادهای داستان طوفان سومری و بابلی با رویدادهای داستان طوفان نوشته شده در تورات، تا حدودی هماهنگ است؛ زیرا در داستان سومری و بابلی، آمده است که کشتی طوفان با قیر اندود شد و سازنده کشتی، خود قهرمان طوفان است. این توصیف در سفر پیدایش در تورات نیز آمده است. در هر دو سند آمده است که خدایان، شخصی را از روی دادن طوفان آگاه کردند و او با افراد خانوادهاش در یک کشتی نشسته و از جانوران، از هر کدام جفتی در آن نهاده و از طوفان رهایی یافتند. همچنین در هر دو روایت، مدت طوفان هفت روز دانسته شده است. در دوره طوفان، زیوسودرا به پیشگاه آن خدای آسمان و انلیل رئیس خدایان، قربانی کرده و آنها را پرستش میکند. در دیلمون، آن و انلیل به زیوسودرا زندگی جاویدان میبخشند. معنی لغوی زیوسودرا دیدن زندگی است.
چگونگی داستان طوفان در اسناد بابلی، که جدیدتر از اسناد سومری است، با طوفان سومری اندکی اختلاف ظاهری دارد. در این هنگام، ائا از تصمیم انلیل آگاه میشود و با شتاب به اوتاناپیشتیم که پادشاه بابلیان بود و مردم او را به نیکی میشناختند، رفته و او را از خواست انلیل آگاه میسازد. آنگاه ائا به اوتاناپیشتیم فرمان میدهد که یک کشتی بزرگ بسازد و اندرون و بیرون آن را با قیر اندود کند؛ آنگاه خود با خانوادهاش و یک زوج نر و ماده از هر جانور در آن کشتی درآورد تا انسانها و جانوران از طوفان رهایی یابند. اوتاناپیشتیم، به پیروی از ائا کشتی را ساخته، آنگاه طوفان آغاز میشود.
هفت شب و هفت روز، آسمان باران میبارد و از دریاها و چشمهها آب میجوشد و روی زمین را آب فرامیگیرد؛ و همه انسانها و جانوران جز آنها که در کشتی اوتاناپیشتیم درآمدهاند، نابود میگردند. پس از هفت شبانهروز، طوفان میایستد و آبها در زمین فرومیروند؛ و اوتاناپیشتیم، از پنجره کشتی کبوتری به بیرون میفرستد و کبوتر برای او از خشکی نشانی میآورد. پس از آن کشتی، بر فراز کوهی مینشیند و سرنشینان آن، در سرزمین میانرودان از کشتی پیاده میشوند، و از فرزندان ایشان، سومریان و بابلیان و دیگر اقوام پدید میآیند.
در میان داستان حماسی گیلگمش که در حدود دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد، در الواح سومری نوشته شده، اشارهای به داستان طوفان سومری و بابلی شده است؛ در آن داستان، یعنی داستان حماسی گیلگمش، میان گیلگمش و اوتاناپیشتیم دیداری روی میدهد، گیلگمش چگونگی رخ دادن طوفان بزرگ را از اوتاناپیشتیم میشنود. گیلگمش برای دیدار اوتاناپیشتیم از جنگل و دریاها گذشته و در جزیرهای در وسط دریا با او دیدار میکند؛ اوتاناپیشتیم آنچه در طوفان بر وی گذشته است، برای گیلگمش روایت میکند.
پیش از این تصور میشد آترا-هاسیس همان اوتاناپیشتیم است، در صورتی که قهرمان طوفان حماسه جداگانهای است.
به دلیل همانندی بسیار رویدادهای طوفان نوح در تورات و طوفان سومری و بابلی، سرچشمه داستان طوفان در تورات را روایتهای سومری دانستهاند. البته داستان طوفان در تورات، با شرح بیشتری نوشته شده است. ظاهراً عبرانیان، به نوشتههای سومری و اکدی دست یافته و نام نوح، یکی از قهرمانان قدیم خود را، جانشین نام اصلی کردهاند. بابهای ششم تا هشتم، سفر پیدایش به طوفان نوح میپردازد.
روایت تورات در کتاب پیدایش چنین است: «و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و خیال های دل او، دائماً شرارت است؛ و خداوند متأسف شد که انسان را بر زمین ساخته بود، و در دل خود محزون گشت؛ و خداوند گفت انسان را که آفریدهام، از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم را، حشرات و پرندگان هوا را، چون که پشیمان گشتم از ساختن ایشان.
خدا نوح را که در نظر التفات یافته بود برگزید و به او دستور داد که کشتی را بسازد. کشتی از چوب کوفر ساخته شد و بیرونش به قیر اندود گشت. طول کشتی سیصد ذراع، عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سی ذراع بود.[۴] همچنین خدا به نوح دستور داد که جانوران پاک، هفت جفت و از جانوران ناپاک یک جفت به کشتی بیاورد. با روی دادن طوفان، نوح با خانوادهاش به کشتی وارد میشود؛ تا این که سرانجام کشتی بر کوهی نشست. آنگاه نوح و خانوادهاش به زمین تازه پا گذاشتند.
بنا به روایت تورات، پسران نوح که از کشتی بیرون آمدند، سام و حام و یافث بودند. نوح سیصد و پنجاه سال پس از طوفان زندگی کرد و در تمام عمر، نهصد و پنجاه سال عمر داشت.
داستان طوفان در سورههای چندی از قرآن آمده است. داستان نوح در قرآن، همانند داستان نوح در تورات است و در عین حال اختلافاتی نیز وجود دارد. در تورات، داستان بسیار مفصل و یکجا آمده است؛ در قرآن، داستان پراکنده، مکرر و بسیار مختصر است. در تورات، داستان به شیوه اسطوره و داستان بیان شده است.
اما در قرآن، پس از بیان روایت نوعی پند و عبرت نیز در آن بیان گشته است. اما در روایت اسلامی، در تفاسیر قرآن و کتب تاریخی و قصص أنبیا، مانند تاریخ طبری، این داستان بسیار مفصل آمده است؛ به قدری که از تورات نیز مفصلتر است یا از دیگر کتابهای یهود نظیر هاگادا بهره برده است.
در قرآن تصریح شده است که کسانی از مشرکین، به نوح آزار میرسانند؛ اما نوح به خدا دعا کرد. خدا به او دستور داد که یک کشتی بسازد. نوح کشتی را میساخت، در حالی که قوم او، وی را مسخره میکردند. در قرآن، همچنین اشاره به فرزند ناصالح نوح رفته است که به کشتی درنیامد و هلاک شد. جعفر صادق میگوید: در کشتی نوح ۸ جفت از جانداران جا داده شدند که این هشت جفت چهار نژاد اهلی هستند که عبارتند از: گاو، شتر، گوسفند و بز. ممکن است این جمله به این بپردازد که طوفان نوح منطقهای بوده. همچنین کلمهٔ (ارض) در قرآن میتواند به عنوان سرزمین تعبیر شود. اگر این عقیده درست باشد ممکن است طوفان نوح ۲۹۰۰ سال قبل از میلاد به وقوع پیوسته باشد زیرا شواهد امروزی نشان میدهد که در ۲۹۰۰ سال قبل از میلاد طوفان و سیلی در عراق رخ داده که باعث تخریب شهرها شده.
اسطوره یونانی طوفان چنین است که زئوس خدای بزرگ قوم هلن، رئیس خدایان آن گروه، پس از آفرینش انسان پشیمان گشت و از کارهای او خشمناک گردید؛ پس خواست که ایشان را در زمین نابود کند، به دریاها، رودها و چشمههای زمین دستور داد طغیان کنند، و به آسمان هم فرمان داد که ببارد تا طوفان سختی ایجاد شود و نسل ایشان از بین بروند؛ ولی در این وقت، پرومته پیش از روی دادن طوفان از خواسته زئوس آگاه شد و بیدرنگ به دکالیون و زنش پیرا دستور داد برای نجات آدمی و جلوگیری از نابودی نسل انسان، یک کشتی بسازند و هنگام رخ دادن طوفان بر آن سوار شوند تا از طوفان رهایی یابند. دکالیون و پیرا، بر کشتی ساخته شده سوار گشتند و پس از آن طوفان پدید آمد و آسمان به شدت بارید و ده روز، جهان را آب فراگرفت و به جز دو نفر کشتی نشینان، همه انسانهای زمین غرق شدند. پس از مدتی، آبها فرورفتند و آسمان از باریدن ایستاد و کشتی دکالیون و پیرا، بر قله کوهی نشست و آن دو باقیمانده، به خشکی درآمدند. پس از پایان طوفان، دکالیون به پیشگاه زئوس قربانی کرد. زئوس به او و همسرش دستور داد که سنگهایی پشت سرشان بیندازند. سنگهایی که دکالیون انداخت تبدیل به مردان شدند و سنگهایی که پیرا انداخت تبدیل به زنان شدند. یکی از پسران ایشان هلن نام داشت که یونانیان از آنها به وجود آمدند.
داستان طوفان و چگونگی روی دادن آن در متون دینی زردشتی و داستانهای اساطیر باستانی ایران نیز آمده است. داستان طوفان در کتاب وندیداد اوستا چنین آمده است: اهورامزدا به ییمه (جمشید) میگوید که طوفان زمستانی سختی در راه است و پس از آن سیلِ برفهای آب شده.
از این رو، اهورامزدا به جمشید آگاهی داده و به وی دستور میدهد: «ای جمشید، در این جهان خاکی، سرمای سختی خواهد شد، سرمای سختی که از آن نابود گردند، در آن برف بسیاری خواهد بارید، از فراز کوهها تا رود اردوی. ای جمشید، از سه جای جانوران خواهند گریخت. نخست از آنچه ترسناکترین جایها هستند، دوم آنچه در فراز کوهها هستند، سوم آنچه در دریاهای ژرف در خانههای استوار هستند. پیش از سرما، این سرزمین سرسبز است؛ آن را برف بجنباند و سپس ای جمشید برف آب شده و این جهان خاکی را ویران کند. همان جهانی که مردمان آن جای پای گوسفندان را میبینند؛ چنین جهان از طوفان آب ویران گردد. پس ای جمشید، غاری بساز که درازا و پهنای آن چون یک میدان اسب باشد. تخمه جانوران بیشه و ستور و مردم و مرغان و آتش سرخ را در آنجا ببر… در آنجا به اندازه مسافت هزار قدم انبار کن؛ آنجا بازاری بساز که در آن سبزیها باشند و خوراکی که فاسد نشود. در آنجا خانهها بسازد، با اتاقها و ستونها و دیوارها و حصارها. آنجا تخمه تمام بزرگترین و بهترین و نیکوترین مردان و زنان زمین را ببر و تخمه بزرگترین و زیباترین جانوران را، آنجا تخمه بلندترین و خوشبوترین گیاهان و درختها را ببر و تخمه خوشبوترین و نیکوترین خوراک را، تا وقتی که مردم در غار هستند، جفتجفت و دو به دو باشند تا نسل ایشان بماند.
خداوند جمشید را از وارد کردن این افراد باز میدارد: کوژسینه، کوژپشت، ستمگر، درویش، فریبدهنده، بخیل، بددین، و کسی که دندان هایش بدترکیب است. بنا به روایتی نیز داستان غار که در کتاب اوستا به آن اشاره شده است با یافته های باستان شناسان در درین کویو در ترکیه همخوانی دارد.
جمشید فرمان اهورامزدا را پیروی کرده و چنین غاری را ساخت. وندیداد، یک روز آن غار را یک سال دانسته است.
بعضی از زرتشتیان، باور دارند که، غار جمشید و آنچه که در آن از انسان و حیوانات برده شده، امروز نیز محفوظ مانده و تا پایان جهان محفوظ خواهد ماند. این عقیده زرتشتیان بیشتر به داستان اصحاب کهف در قرآن شبیه است.
نوربرت اتینگر میگوید که داستان ییمَه (جمشید) و «وَر» او در اصل داستان طوفانی بوده است و زمستان سخت به خاطر طبیعت خشک شرق ایران به آن افزوده شده است، سیل در آن منطقه تاثیر و حضوری به اندازه زمستانهای سخت نداشت. او عقیده دارد که ذکر کردن جریان آب برفهای ذوب شده وندیداد ۲.۲۴ بازمانده اسطوره طوفان است.
علاوه بر این، در روایتی زرتشتی آمده است که اهریمن تلاش میکند جهان را از بین ببرد: نخست با خشکسالی، سپس با سیل و در آخر با آتش. مهر اینگونه رودررو میشود: در مرحله نخست با پرتاب تیری بر سنگ و جاری کردن آب از آن؛ سپس (برای سیل) با کمک به یک مرد و گاوش که با کشتی نجات مییابند؛ و در آخر (آتش) تنها مخلوقات اهورامزدا از آن رهایی مییابند.
برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 51