اشک و لبخند

ساخت وبلاگ
يك زن و مردي با يك بار گندم كه بار خرشان بود و زن نیز سوار بر حر بود و مرد پياده، داشتند رو به آسياب مي رفتند. سر راه برخوردند به يك مرد كوري.زن تا مرد كور را ديد به شوهرش گفت: «اي مرد! بيا و اين مرد كور را سوار خر بكن تا به آبادي برسيم، اينجا توي بيابون كسي نيست دستش را بگيره، خدا را خوش نمياد، سرگردون مي شه».مرد از حرف زنش اوقاتش تلخ شد و گفت: «اي زن! دست وردار از اين كارهات، بيا بريم».اما زن كه دلش به حال او سوخته بود باز التماس كرد كه: «نه والله! گناه داره به او رحم كن.»خلاصه مرد قبول كرد و كور را بغل كرد و گذاشت روي خر، پشت زنش. بعد از چند قدمي كه رفتند، مرد كور دستي به كمر زن كشيد و گفت: «ببينم پيرهنت چه رنگه؟»زن گفت: رنگ پيرهنم گل گليه و سرخ رنگه».بعد مرد كور دستش را روي پاهاي زن كشيد و گفت: «تنبونت چه رنگه؟»زن گفت: «سياهه».بعد دستش را روي شكم او كشيد و گفت: «انگار آبستن هستي؟»زن گفت: «بله شش ماهه ام».ديگر حرفي نزدند تا نزديك آسياب رسيدند.شوهر زن به مرد كور گفت: «باباجون ديگه پياده شو تا ما هم بريم گندمهامونو آرد كنيم».اما مرد كور با اوقات تلخي گفت: «چرا پياده بشم؟» و زن بيچاره را محكم گرفت و داد و فرياد سر داد كه: «اي مردم! اين مرد غريبه مي خواد زنم و بارم و خرم را از من بگيره!! به دادم برسين، به من كمك كنين!»مردم دور آنها جمع شدند و گفتند: «چه روزگاري شده!! مرد گردن كلفت مي خواد اين كور عاجز و بدبخت را گول بزنه!»بعد به مرد كور گفتند: «اگر اين زن، زنت هست پس بگو پيرهنش چه رنگه؟»او گفت: «گل گليه»بعد بي اينكه كسي از او چيزي بپرسد فرياد زد: «بابا تنبونش هم سياه، شش ماهه هم آبستنه!»مردم گفتند «بيچاره راس ميگه!!»بعد آنها را بردند پيش داروغه.داروغه حكم كرد آن سه نفر را توي اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 30 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 21:40

با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد. شوهرش می گوید: «چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.»از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها. زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را: «تمام ۱۳۶۴ سکه بهار آزادی مهریه‌ات را باید ببخشی.»زن با کمال میل می‌پذیرد. در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می‌گوید: «حال که جدا شدیم ولی تنها به یک سوالم جواب بده.»زن می‌پذیرد. مرد می‌پرسد: «چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه‌ات، که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن، را بزنی‌.؟»زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: «طاقت شنیدن داری؟»مرد با آرامی گفت: «آری.»زن با اعتماد به نفس گفت: «دو ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.»مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست. زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامه‌ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد. خط همسر سابقش بود. نوشته بود: «فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر.»نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت. منتظر بود که تلفنش زنگ زد. برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود. شماره همسر جدیدش بود. تماس را پاسخ گفت: «سلام، کجایی؟ پس چرا دیر کردی؟»پاسخ آنطرف خط، تمام عالم را بر سرش ویران کرد. صدا، صدای همسر سابقش بود که می‌گفت: «باور نکردی؟ گفتم فکر نمی‌کردم اینقدر احمق باشی‌. این روزها می‌توان با یک میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار، از شر زنان با اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 28 اسفند 1402 ساعت: 21:40

یکی از قدیمی ترین استخرهای تاریخ در شهر موهن‌جو دارو Mohenjo-daro در پاکستان قرار گرفته که به آن شهر مردگان نیز گفته می‌شود.بعضی از باستان‌شناسانی که بر روی پیشینه‌ی قدیمی‌ترین استخر دنیا کار کردند بر این عقیده هستند که ممکن است این سازه برای نوعی مراسم مذهبی خاص ساخته شده باشد یا حتی شاید تصور می‌شده که این استخر برخی از بیماری‌ها را شفا می‌دهد.در این شهر باستانی بقایای سازه‌ی کهنی وجود دارد که نشان می‌دهد قدیمی ترین استخر دنیا برای اولین بار در این شهر ساخته شده است.پژوهش‌های باستان‌شناسی نشان داده‌اند که قدمت استخری که در موهن‌جو دارو وجود دارد به 5000 سال می‌رسد، بنابراین این سازه، قدیمی‌ترین استخر دنیا محسوب می‌شود. در حال حاضر اعتقاد بر این است که این استخر، بزرگترین استخر و در عین حال قدیمی‌ترین استخر دنیا می‌باشد.امروزه شهر موهن‌جو دارو در ایالت سند که در پاکستان واقع شده است، قرار دارد.نکته‌ی جالبی که درباره‌ی استخر مذکور وجود دارد این است که این استخر، عمومی بوده است و بخشی از یک مجتمع بزرگتر به شمار می‌رفته که در مراحل بعد در حفاری‌های بعدی کشف شدند.سایر بناهای اطراف استخر در سال 1920 میلادی کشف شدند و پیش از آن کسی از وجود آنها در زیر خاک خبر نداشت. شاید بتوان گفت که استخر موجود در موهن‌جو دارو بزرگترین حمام عمومی دنیا نیز هست. این استخر را از جنس آجر ساخته‌اند و چند راه برای دسترسی به آن در نظر گرفته‌اند تا ارابه‌ها بتوانند به راحتی به آن برسند. همچنین در اطراف استخر پله‌هایی وجود دارد که در گذشته برای دسترسی مردم به آب و شنا در آن در نظر گرفته شده بودند. باستان‌شناسان معتقد هستند که قبلا تمامی پله‌ها دارای نرده‌هایی از جنس چوب بوده‌اند که به مرور زمان از بین رف اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1402 ساعت: 15:07

طوفان بزرگ افسانه‌ای در ادیان ابراهیمی است. در کتاب‌های ‌‌مقدس این ادیان گفته می‌شود که این طوفانی از سوی خداوند برای نابودی تمدن فرستاده شد. داستان طوفا‌ن، در تورات و قرآن به نوح نسبت داده شده‌ است؛ به همین دلیل یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن با نام طوفان نوح یاد می‌کنند. این داستان، یک داستان رایج در بین ملت‌های گوناگون است (عربها، عبری‌ها، آشوریان و ... ). نظیر این داستان در اوستا، کتاب‌های هندو، متون قدیم یونانی، و حماسه گیلگمش آمده‌ است. «قهرمان فرهنگی» در بیشتر اسطوره‌های طوفان وجود دارد که «نشان‌ دهنده اشتیاق انسان به زندگی» هستند.قدیمی ترین نوشته‌ای که تاکنون دربارهٔ داستان طوفان به دست آمده، سنگ نوشته‌هایی‌ است که از سومریان و بابلیان باستان یافت شده‌ است. این سنگ نوشته‌ها در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح نوشته شده‌اند، به همین دلیل سومریان و بابلیان پیشتر از دیگر ملت‌ها، داستان طوفان را نگاشته‌اند. قهرمان طوفان در سنگ‌ نبشته‌های سومری، به نام زیوسودرا است.رویدادهای داستان طوفان سومری و بابلی با رویدادهای داستان طوفان نوشته شده در تورات، تا حدودی هماهنگ است؛ زیرا در داستان سومری و بابلی، آمده‌ است که کشتی طوفان با قیر اندود شد و سازنده کشتی، خود قهرمان طوفان است. این توصیف در سفر پیدایش در تورات نیز آمده‌ است. در هر دو سند آمده‌ است که خدایان، شخصی را از روی دادن طوفان آگاه کردند و او با افراد خانواده‌اش در یک کشتی نشسته و از جانوران، از هر کدام جفتی در آن نهاده و از طوفان رهایی یافتند. همچنین در هر دو روایت، مدت طوفان هفت روز دانسته شده‌ است. در دوره طوفان، زیوسودرا به پیشگاه آن خدای آسمان و انلیل رئیس خدایان، قربانی کرده و آن‌ها را پرستش می‌کند. در دیلمون، آن و اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 50 تاريخ : شنبه 20 آبان 1402 ساعت: 0:51

در دین مبین اسلام، خداوند حکیم، پس از آفرینش آسمان‌ها و زمین و خشکی‌ها و دریاها، بر آن شد تا اشرف مخلوقات و نمونه فوق‌العاده آفرینش خویش را خلق کند. از این روی، نخست “آدم” را آفرید و سپس “حوا” را از دنده‌های سمت چپ پیکر او خلق کرد. این روایت در قرآن مجید و همچنین در احادیث و روایات اسلامی به صورت کامل توضیح داده شده است. (برای نمونه به کتاب قصص الانبیا مراجعه کنید.)اما این روایت تنها در اسلام نیامده. بلکه هزاران سال پیش از نزول قرآن و بعثت حضرت رسول اکرم (ص) نیز این داستان در تورات و بعدها در انجیل نیز تشریح گردیده بود. به خصوص روایت تورات به تفصیل و با بیان جزئیات دقیق بیان شده بود. به نوعی که می‌توان آن را مرجع تمام داستان‌های آفرینش در ادیان ابراهیمی قلمداد کرد.اما ماجرای لیلیث که یک موضوع مجزا و متفاوت با سه کتاب مقدس ادیان ابراهیمی است، یک روایت فرعی از ماجرای آفرینش است که در ادامه به کم و کیف آن خواهیم پرداخت.در کتاب تلمود که در میان برخی از فِرَق یهودی (که اکثرا نیز فرقه‌هایی تحریف شده هستند) به عنوان کتاب مقدس یاد می‌شود و به مطالب آن متعصبانه باور دارند، داستان آدم و حوا به گونه دیگری آمده.تلمود کتابی است که مورد قبول برخی از فرقه‌های یهودی است. البته پیروان اصیل دین موسی (ع) که به کلیمیان مشهور هستند، این کتاب چندان ارج و قربی ندارد و آن‌ها به تورات به عنوان تنها کتاب اصیل خویش اقتدا می‌کنند. باری در میان برخی از فرقه‌های یهود می‌توان اثراتی از باور به تلمود را مشاهده کرد..تلمود چنین می‌گوید که همسر نخست حضرت آدم،‌ زنی بود به نام “لیلیث” (Lilith). یَهُوه (نام خداوند در زبان یهودیان) پس از خلق آدم، یک انسان مونث به نام لیلیث را آفرید. لیلیث همچون آدم از خاک خلق شده اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 55 تاريخ : شنبه 20 آبان 1402 ساعت: 0:51

روستایی بود که دیگر کسی در آن زندگی نمی کرد.همه ی اهالی آن به روستاهای دیگر رفته بودند. یک روز، سگ و خروسی که با هم دوست بودند، تصمیم گرفتند به روستایی که دیگر کسی در آن نبود بروند و آن ده را آباد کنند. با هم کلی حرف زدند و نقشه کشیدند. در پایان، قرار شدخروس صبح تا غروب قوقولی قوقو کند و سگ هم شب تا صبح، پارس کند. آن ها می خواستنند با این کارشان، اهالی قدیمی روستا را متوجه محل زندگی خودشان بکنند تا یکی یکی به روستا برگردند.روستای متروک، جای خوبی برای زندگی روباه شده بود. کسی نبود که مزاحمش شود با خیال راحت در آن روستای ساکت رفت و آمد می کرد. شب که می شد، به روستاهای اطراف می رفت تا مرغی، خروسی، پرنده ای شکار کند و با خود به روستای متروک بیاورد و بخورد.روباه از این که تنها ساکن آن ده متروک بود، خوشحال بود. یک روز که او مثل همیشه چرت می زد، ناگهان صدای خروسی شنید از خواب پرید و به طرف صدا رفت. پاورچین پاورچین رفت تا خروس را ببیند. سگ خوابیده بود. روباه به خروس نزدیک شد و گفت: «سلام دوست من! تو اینجا چه می کنی؟ آن هم توی این دهی که هیچ کس در آن نیست.»خروس گفت: «آمده ام تا این ده را دوباره آباد کنم.»روباه گفت: « چه فکر خوبی! من کمکت می کنم بهتر است از بالای دیوار بیایی پایین تا در این باره با هم گفت وگو کنیم.»خروس از این که یک یاور دیگر برای آباد کردن ده پیدا کرده بود، خیلی خوشحال شد. خوشحالی او تا اندازه ای بود که اصلاً به فکرش نرسید که روباه دشمن همیشگی اوست. وقتی خروس از روی پرچین پایین آمد، روباه امانش نداد و به او حمله کرد و خروس بیچاره را به دهان گرفت.خروس داد و فریاد سر داد از صدای او، سگ از خواب بیدار شد و خروس و روباه را دنبال کرد سگ آن قدر دوید تا توانست خودش را به روب اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 35 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 21:07

افراد خونسرد و بی اعتنا خاصه آنهایی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی ببینند در جهان زیاد هستند.این گونه آحاد و افراد بشری به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. همان قدر که بارشان به منزل برسد و مقصودشان حاصل آید اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد. به این دسته از مردم چنانچه در زمینۀ عدم توجه به مصالح اجتماعی ایراد و اعتراض شود شانه بالا انداخته در نهایت خونسردی و بی اعتنایی به این عبارت مثلی تمثل می جویند و می گویند:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا خواه نزا!"یا به طور خلاصه می گویند: "خودم جا، خرم جا" مجازاً یعنی سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود لاغیر.( دیگی که برای من نجوشه ، توش سر سگ بجوشه !)عبارت بالا که سالهای متمادی در منطقۀ غرب ایران هنگام وضع حمل زنان باردار مورد استفاده و اصطلاح قرار می گرفت از واقعۀ تاریخی جالبی ریشه گرفته که نقل آن خالی از لطف و فایده نیست.خواجه نصیرالدین طوسی قبل از آنکه مورد توجه ناصرالدین شاه محتشم واقع شود و به دربار اسماعیلیله راه یابد یک بار به بغداد رفت تا یکی از تألیفاتش را که در مدح اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) بود به مستعصم خلیفۀ عباسی تقدیم نماید. در این مورد میرزا محمد تنکابنی چنین می نویسد:"... آنچه مشهور است اینکه محقق طوسی در مدت بیست سال کتابی تصنیف کرد که در مدح اهل بیت پیغمبر (ص) بود. پس از آن کتاب را به بغداد برد که به نظر خلیفۀ عباسی برساند. پس زمانی رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد به تفرج و تماشا اشتغال داشتند. پس محقق طوسی کتاب را در نزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصب به مدایح آل اطهار پیغمبر علیهم صلوات افتاد آن کتا اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1402 ساعت: 21:07

فراموشی عشق از دست رفتهشاید شما هم تجربه کرده باشید که بعد از جدایی یا از دست دادن یک عشق، خیلی از آدم ها عقیده دارند که ما فرد مقابل خود را در عرض ۳ هفته فراموش میکنیم. آن ها انتظار دارند ما به راحتی از خاطرات گذشته خود عبور کنیم و بعد از آن دیگر به یاد شریک عشقی قبلی خود نیافتیم.با وجود تمام حرف و حدیث های مختلفی که درباره فراموش کردن عشق گذشته وجود دارد؛ تجربه نشان داده است که بیشتر آدم‌ها عشق گذشته یا عشق اول خود را به طور کامل فراموش نمیکنند. فراموشی یعنی از بین بردن تمام اتفاقات و گذشته ای که ما طرف مقابل خود داشته ایم. در حالی که در بهترین حالت ما یاد میگیریم چطور با وجود خاطرات گذشته مان باز هم به زندگی کردن ادامه بدهیم و از آن درس بگیریم.چقدر زمان میبرد تا یک نفر را فراموش کنیم؟بهترین خبر برای کسی که به تازگی جدایی را تجربه کرده است این است که درد عشق همیشگی نیست. شما بالاخره با واقعیت جدایی کنار می آیید و تجربیات عاشقانه خود را به عنوان بخشی از گذشته تان می پذیرید. این راه سختی هایی دارد اما غیر ممکن نیست. فراموشی عشق به این معنی نیست که تجربیات شما بی ارزش بوده اند و باید به خاک سپرده شوند؛ بلکه به این معنی است که شما هنوز میتوانید زندگی کنید و با وجود داشتن تجربیات ارزشمند قبلی خود شاد باشید.مردان زودتر عشقشان را فراموش میکنند یا زنانهیچ زمان مشخصی برای مدت زمان کنار آمدن با عشق وجود ندارد. این مدت زمانی به عوامل زیادی بستگی دارد. برای مثال مدت زمان فراموشی عشق در مردان زنان با هم متفاوت است اما مولفه های مهمتری مثل ویژگی های شخصیتی افراد هم بر روی این زمان تاثیر میگذارند.موارد موثر بر روی مدت زمان فراموشی عشق در زنان و مردانچه فاکتورهایی در مدت زمان فراموشی عشق د اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 39 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 22:40

عشق مفهومی است که به تازگی به عنوان یک موضوع وارد مباحث علمی شده است. به گفته فروید پیش از این مطالعه عشق به عهده نویسندگانی بود که با اوج خلاقیت و نوآوری شان شرایط لازم برای دوست داشتن را برای ما به تصویر می کشیدند. به گفته علم مجبور است در بخشی از بررسی های خود به همان نوشته های هنرمندان استناد کند.از زمان اظهارات فروید تحقیقات زیادی درباره عشق انجام شده است. اما مطالعات اولیه در مورد ماهیت و دلایل عشق انتقادات قابل توجهی را به همراه داشت. در خلال دهه 1970، سناتور آمریکایی ویلیام پروکسمیر نسبت به محققانی که در حال مطالعه عشق بودند، واکنش نشان داد و این نوع پژوهش ها را به عنوان اتلاف دلارهای مالیات دهندگان، مورد تمسخر قرار داد.علیرغم مقاومت اولیه، تحقیقات نشان داده است که اهمیت عشق هم در رشد کودک و هم در سلامت بزرگسالان ضروری است. بنابراین امروزه بررسی علمی عشق یکی از عناصر مهم در حوزه روانشناسی به شمار می رود. در ادامه این مقاله سعی می کنیم تا پس از تعریف عشق به توضیح مفصل آن بپردازیم.عشق به چه معناست؟عشق مجموعه عواطف و رفتارهایی است که با صمیمیت، شور و تعهد مشخص خود را نشان می دهد. عشق شامل ویژگی های مختلفی مانند محافظت، جاذبه، مراقبت، نزدیکی، محبت و اعتماد است. ممکن است شدت عشق متفاوت باشد و با گذشت زمان تغییر کند. می توان گفت عشق با طیف گسترده ای از احساسات مثبت مانند سرخوشی، شادکامی، هیجان، رضایت از زندگی و سرخوشی همراه است.وقتی صحبت از عشق می شود، بعضی از افراد آن را به عنوان یکی از مهمترین احساسات انسانی در نظر می گیرند. با وجود این که مطالعات زیادی در رابطه با عشق صورت گرفته است، هنوز هم به عنوان یک واژه مبهم به شمار می رود. به عنوان مثال، محققان هنوز روی این مسئله ک اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 37 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 22:40

چوب بلندش را در دست می‌گیرد و شروع می‌کند به حرکت دادن. گاهی تند، گاهی هم خیلی آرام. نت‌ها را یکی‌یکی نوازش می‌کند تا نوایی شورانگیز از دل سازها بیرون بکشد و به گوش من و تو برساند. این کار، خیلی لطیف و خیلی سخت است و در دنیای واقعی، خیلی مردانه. رهبری ارکستر جزو معدود شغل‌ها در دنیاست که زنان هنوز نفوذ قابل توجهی به آن نکرده‌اند. درست است که زنان چیره‌دست بسیاری در زمینه‌ی نوازندگی فعالیت می‌کنند، اما حرف اول در حرفه‌ی «رهبری» را همیشه مردان زده‌اند. دقیقا مشخص نیست که چند زن در دنیا در این حرفه مشغول‌اند، اما آنچه تأیید شده، بسیار کم بودن تعداد آن‌هاست که در گوشه و کنار جهان فعالیت می‌کنند؛ اما چرا زنانی که به شغل‌های سخت دنیا هم نفوذ کرده‌اند، از این حرفه بازمانده‌اند؟این موضوع نیز به همان مبحث مردسالاری در دنیا برمی‌گردد که خیلی هم قدیمی است و اتفاقا این مقوله در اروپا هم رواج داشته است.این موضوع نه فقط در حوزه‌ی رهبری، بلکه در بخش‌های دیگر هم حاکم است. ریشه‌ی رهبری به بلند کردن آرشه‌ توسط «ارکستر‌ مایستر» برمی‌گردد. در واقع چوبی که شما دست رهبر می‌بینید، همان آرشه است. درباره‌ی «ارکستر مایستر» هم بحث‌هایی از گذشته وجود داشته که چه کسی می‌تواند مایستر یک ارکستر باشد و حتی مرد بودن این شخص نیز اهمیت داشته است.تا همین اواخر، ارکستر فیلارمونیک برلین و ارکستر فیلارمونیک وین اجازه‌ی ورود زنان را به ارکسترهای‌شان نمی‌دادند، بویژه ارکستر وین که برای حضور یک نوازنده‌ی زن هارپ، جنگ و دعوای زیادی در آن به راه افتاد. می‌خواهم بگویم چنین تعصباتی در ارکسترها وجود داشته است؛ در این ارکسترها هیچ نوازنده‌ی زنی دیده نمی‌شد و این یک ریشه‌ی تاریخی دارد، پس طبیعتا رهبر ارکستری هم تربیت نمی‌شد اشک و لبخند ...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک و لبخند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmajid-shayesteh9 بازدید : 41 تاريخ : جمعه 30 تير 1402 ساعت: 22:40